نقشه مسیر پیموده شده

از شرق دور، سفرنوشته های یکماه پرسه زدن در ژاپن و کره جنوبی، بهار 1403

 .هنگامی که اروپایی ها در گذشته های بسیار دور برای رسیدن به ژاپن و چین به شرق سفر کردند، طبیعتا این مناطق دور دست را به صورت کلی، خاور دور نامیدند. شرق دور سالهاست که یکی از محبوبترین و البته امن ترین نقاط گردشگری است

 برای من رویای این سفر زمانی رنگ حقیقت گرفت که روزی از روزهای ماه مارس سال 2024 به تماشای فیلمی ژاپنی به نام “روزهای خیلی خوب” رفتم. روایت زندگی ساده یک کارگر نظافتچی شهر توکیو که در حین تمیز کردن سرویسهای بهداشتی شهر، هر روز با آدمهای تازه ای روبرو می شود. شاید برای بسیاری، دیدن این فیلم با روندی ساده کسالت آور باشد. برای من، این تلنگر سفری شد که دو ماه بعد یعنی ماه می 2024 پا به آن گذاشتم. از آنجا که کشور کره هم در همسایگی آن بود و برای من که از نیوزلند راهی بودم، خوب بود که هر دو مقصد را در یک سفر بگنجانم، تصمیم گرفتم پس از ژاپن، به کره جنوبی هم سفر کنم.  گزارشی که در پی می آید، همراه با تصاویر شاید برای آنها که هنوز در تردید سفر به آسیای شرق دور هستند مفید باشد.

فصل نخست: ژاپن

سرزمین آفتاب تابان برای ما ایرانی ها بیش از هرچیز احتمالاً یاداور سریالهای قدیمی تلویزیون و کارتون فوتبالیستها و البته مارکهای معروف سونی، ناسیونال، توشیبا، تویوتا، نیسان، مزدا و غیره است. من که هنوز نمیدانم چرا ما تخمه ژاپنی داریم ولی خودشان از آن بی خبرند، ژاپن آنقدر از ایران دور است که رفت و آمد کمی به آن صورت میگیرد. در دهه 60 کارگران زیادی از ایران برای کار راهی ژاپن شدند که البته چندان نام خوشی هم برجا نگذاشتند! شاید هم این علت در کنار سیاستهای نزدیک به غرب این کشور،  موجب شده گرفتن ویزا برای ما ایرانیهای  بی نوا، کار ساده ای نباشد. در حین سفر نکاتی تازه را از سبک زندگی ژاپنی ها آموختم که احساس میکنم به نوعی منحصر بفرد این کشور است. حالا برایم تعجبی ندارد چرا سفر به این نقطه از جهان برای خیلی ها یک تجربه خاص و دلپذیر است.  سفر من در 18 ماه می با پرواز به فرودگاه ناریتای توکیوی 15 میلیون نفری آغاز شد. به مرور به غرب و جنوب متمایل شدم و هفته ها پس از پیاده رویهای طولانی و استفاده از قطار و اتوبوس به استان کیوشو رسیدم که به اندازه کافی به جنوب کره جنوبی نزدیک بود. سفر را از جنوب کره جنوبی و از شهری به نام پوسان تا پایتخت سئول ادامه دادم و از آنجا پس از حدود یکماه از آغاز سفر به استرالیا و سپس نیوزلند بازگشتم. در این یادداشت تلاش کرده ام به صورت موضوعی، نکاتی که در سفر به این دو کشور دیدم را به نگارش دراورم.

شهرهای پاک

با وجود حجم زیاد زباله و انبوه محصولاتی که 125 میلیون ژاپنی تولید و مصرف می کنند، به ندرت می توان آثاری از این زباله ها در طبیعت و شهر پیدا کرد. به نظر  می آید که دستهایی نامرِیی با دقت تمام آشغالها را در کشوری که حتی یافتن سطل آشغال در سطح شهر تقریبا ناممکن است، جمع می کنند! یکی در گزارش سفر به توکیو نوشته بود انگار هر شب این شهر را می شویند زیرا هر روز که نگاه میکنی همه جا تمیز است. این برای شهری که با حومه اش 40 میلیون نفر را میزبان است، شبیه یک معجزه است. در شهرهای دیگر هم وضع به همین منوال است. در رودخانه ها و کانالهای آب نیز به زحمت بتوانید آشغال یا یک بطری پلاستیکی پیدا کنید. در یک ایستگاه مترو شاهدی مسافری بودم که شیشه نوشیدنی از دستش افتاد و شکست. با وجود عجله ای که داشت نشست و با دست تک تک خرده شیشه ها را توی دستش جمع کرد و وقتی من پاکتی خالی به او دادم بسیار تشکر کرد. زباله های خانگی به طور معمول در کیسه های بزرگ جمع و بیرون خانه در قسمتی از پیاده رو به شکل منظم و در زیر یک توری (احتمالا به دلیل جلوگیری از آسیب پرندگان و گربه ها) انباشت می شود و البته به سرعت توسط سیستم جمع اوری شهرداری همان روز یا روز بعد برداشته می شود.

نظافت شخصی، به وقت آنسن

       به یاد سپردن این لغت مهم است. ژاپن به یمن سرزمین آتشفشانی، از انبوه چشمه های آب گرم برخورداراست که به آن “آنسن” می گویند و شاید هم همین فروانی موجب شده که ساعات زیادی از هفته را در این گرمابه های آب گرم طبیعی بگذرانند. در جاهایی که این امکان نباشد گرمابه هایی مشابه و عمومی هست که به آن “سنتو” گفته می شود و تقریبا همان کارکرد را دارد. بعد از کار، اینجا محلی برای نظافت و شستشو با آب داغ و پرفشار است که خستگی روزهای طولانی کار یک ژاپنی را برطرف می کند و پس از انبوه غداخوری هایی که تا دیروقت و حتی تا خود صبح باز هستند! عیش را تکمیل می کند. در این گرمابه ها قسمت مرد و زن جداست تا بتوانند بدون هیچ پوششی در حوضچه های آبی که دمایش گاه با بالای 40 می رسد دراز بکشند و گاه بیرون از حوضچه روی یک  چارپایه بنشینند و روبروی آینه، با شوینده هایی که رایگان گذاشته شده بدنشان را  بشویند. گاهی فکر میکنم این کار حتی تا حدی افراطی انجام می شود. ظاهرا این سنت فقط مربوط به ژاپنی هاست. این همان چیزی است که در فیلمی که اشاره کردم مرا سخت مجدوب کرد. شاید بهترین آنسنها را در اطراف کوه فوجی و نیز در غرب و استان کیوشو بشود یافت اما سنتو ها همه جا و با نرخی بسیار اقتصادی در دسترس است. هزینه استفاده از یک گرمابه در یک شهری مثل کیوتو حدود 500 ین یا 5 دلار نیوزلند بود.

ایمنی، فراتر از شعار

در حالیکه در زمینه ایمنی بیشتر ماها به شعار و نوشته و دستورالعمل تکیه میکنیم ژاپنی ها پا را بسیار فراتر می گذارند و این را می شود در ایستگاههای مترو، پیاده روها، خیابانها و همه اماکن عمومی به وضوح دید. حتی پس از دوران کووید، زدن ماسک هنوز جدی گرفته می شود. پیر و جوان در محیط های عمومی و حتی روباز از زدن ماسک حتی در فصل گرما ابایی ندارند. این ظاهرا بخشی از فرهنگ دیرینه جامعه است. اطلاع رسانی درباره رعایت ایمنی چه داخل واگن های مترو و چه بیرون و در ایستگاهها فرراگیر است. سیستم “پوکایوکه” که ناظر به طراحی سیستمهای نقص ناپذیر است در واقع از ژاپن آغاز شده است و به خوبی در ایستگاههای مترو رعایت شده طوری که مسافران نمی توانند پیش از رسیدن قطار به ریل نزدیک شوند زیرا به واسطه گاردریلهایی محدود می شوند. در اتوبوسی که از “ایماباری” به “هیروشیما” می رفت سعی کردم پشت سر راننده به فاصله یک ردیف بنشینم تا بتوانم رفتارهایش را زیر نظر بگیرم. دقت و تمرکز بسیار در رانندگی، پیروی مو به مو از دستورالعمل و بازرسی مرتب خودرو و لاستیک هایش در هر توقف، نکاتی است که نظیرش را در هیچ کشوری ندیده ام.

بفرمایید ریوری! غذای ژاپنی و آداب آن

کمتر کسی است که از شنیدن ریوری یا غذاهای ژاپنی به وجد نیاید. شاید آنچه بیشتر ما از غذای ژاپنی به یاد داریم سوشی و ساشیمی یا ماهی خام است که شاید خیلی طرفدار نداشته باشد. اما دامنه غذاهای این سرزمین بسیار فراتر است. پیداکردن رستوران محلی کاری بسیار ساده است. تقریبا همگی با نهایت نظافت و پاکیزگی اداره می شود و طوری است که شما می توانید عملیات در آشپزخانه را ببینید. دوستی می گفت ژاپن شاید تنها کشوری باشد که می توانی مطمئن باشی کسانی که غذایت را درست میکنند دستشان تمیز است، توی غذا عطسه یا سرفه نمی کنند و نظافت را بیش از هر جای دیگری، رعایت می کنند. اینها  مواردی است که چک کردنش حتی در لوکس ترین رستورنهای دنیا کار ساده ای نیست. شاید بی راه نباشد ژاپنی ها را آدمهای استاندارد سرخود بنامیم!

!آسوده بخوابید

فرهنگ پاکیزه نگه داشتن خانه ها به اقامتگاه و هنتل های هم سرایت کرده. استفاده از دمپایی در هتل ها، در اختیارگذاشتن مسواک و خمیردندان، و دستشویی هایی که چه در شهر و چه در هتل های حتی ارزان تمیز نگه داشته می شود به شما این آسودگی را می دهد که مادامی که در ژاپن سفر میکنید، شما در جایی تمیز اقامت خواهید داشت صرفه نظر از اینکه آن مکان چقدر لوکس باشد.

شهر در امن و امان است

از یک ژاپنی شنیدم که می گفت ما حتی دوچرخه هایمان را قفل نمی کنیم. این شاید حد نهایی امنیت و اعتماد در یک جامعه باشد. کمتر جایی را می شناسم که چنین موهبتی داشته باشد. به شخصه شاهد این بودم که کسی کوله پشتی ش را روی یک  نیمکت ایستگاه اتوبوس در محلی شلوغ جا گذاشته بود و وقتی پس از ساعتها پیاده روی به آن ایستگاه برگشتم هنوز آنجا بود. البته آمارها هم نشان میدهد میزان دزدی حتی خرد بسیار کم است. واقعا چه چیزی در این سرزمین است که آن را از بقیه جاها متمایز می کند.

پیاده روی و ورزش

اگر مثل من عاشق پیاده روی های طولانی هستید منطقه هاکونه در نزدیکی کوه فوجی مسیرهای بسیار دارد و میتوانید یکی دوروزی در این منطقه بمانید و گردش کنید. من از ایستگاه قطار هاکونه یاماتو تا قله کینتوکی حدود 10 ساعت کوه پیمایی کردم که تجربه بسیار خوبی بود. در بیشتر مسیر کوه فوجی را می بینید و در قسماهیی از مسیر هم نوشته که خطر تردد خرس که فکر نکنم خیلی جدی باشد/ مسیر دیگر از کیوتو تا توکیو است به نام ناکاسندو که بسیار طولانی تر است و به طول بالای 500 کیلومتر احتمالا هفته ها طول میکشد. مسیر دیگری که من تجربه کردم پیاده روی مسیر زیارتی به نام کومانو کودو بود به طول تقریبی 80 کیلومتر. این مسیر در استان واکایاما قرار گرفته و 4 روز زمان نیاز دارید تا همه آن را طی کنید و اگر حوصله داشته باشید مدرک آن را هم دریافت کنید. من 2 روز نیمی از مسیر را پیمودم و به خاطر شرایط بسیار بد جوی برگشت را نیمی پیاده و نیمی با اتوبوس طی کردم. برای شروغ این مسیر باید به شهری کوچک به نام کی تنابه برسید و از آنجا به تاکاجیری که ابندای مسیر است بروید که با مینی بوس امکان چپذیر است. طبیعت دست نخورده ژاپن و منظره روستاهای کوچک در میانه مسیر بسیار دیدنی است. در راه معابد کوچکی ست که هزاران سال این مسیر را به یک راه زیارتی تبدیل کرده. من در روستای چیکاتسویو شب مانی کردم و روز دوم خود را به یونومینه رساندم که آب گرم داشت.. مسیر دیگری که گاهی در رویا مرا  قلقلک میدهد مسیر شیکوکو با قدمتی بالای هزارسال است که 1200 کیلومتر طول دارد و در استان توکوشیما واقع است/ این راه زیارت از 88 معبد  بودایی است که در راه خواهید دید و شاید بالای 40 روز زمان نیاز داشته باشید

دیجیتال زدگی

قطعا چیزی که توجهم را بسیار به خود جلب کرد مشغول بودن غیرمعمول افراد به گوشی هوشمند بود. در مترو کمتر می توان دید دو نفر با هم حرف میزنند البته تابلوهایی هم هست که نوشته با موبایل صحبت نکنید و حتی در اماکن عمومی مانند استخر کم بتوانید دونفر را مشغول صحبت کردن ببینید. این تقریبا یک عادت به نظرمن  خوب است که نوعی احترام به بقیه است. گوشی آیفون به شکلی افراطی انتخاب بسیاری از مردم است و اگر با اندروید سفر کنید شاید کمی عجیب هم باشد و برخی اپ های ژاپنی روی آن کار نمیکند.وقتی روی گوشی آنها سرک میکشم می بینم بیشترشان در شبکه های اجتماعی سرگرم هستند یعنی خبری از مطالعه و یا استفاده مفید نیست. ایسنتاگرام و شبکه خودشان لاین به شدت محبوب است وقتی در محله شینجوکوی توکیو قدم میزنید شب و روز ساختمانهای درخشان در حال پخش کارتون و فیلم و تبلیع روی نمای بیرونی ساختمان هستند.

حمل و نقل و ترافیک
به ندرت بتوانید کشوری با این جمعیت پیداکنید که خیابانهایش حتی در شهرهای شلوغ خلوت باشد. به شکل عجیبی خیابانها کم تردد و ترافیک بسیار روان است حتی در توکیوی 40 میلیونی آنچه پیداست دشواری داشتن خودروی شخصی و رانندگی و پارک کردن است. هیچ خودرویی نمی بینید که در کنار خیابان یا کوچه پارک کرده باشد و اینکار تقریبا ممنوع است. در هر محله پارکینگی با ظرفبتی خیلی محدود است که رایگان هم نیست و طبعا تعداد کمی هستند که خودرو دارند. نوع خودروها هم متفاوت است. .کوچک و بسیار معمول اند و اغلب شبیه جعبه هایی چهارگوش روی چهارچرخ هستند این برای کشوری که بهترین  و پیچیده ترین خودروها را برای همه دنیا می سازد جالب توجه است. قطار و اتوبوس با برنامه ای بسیار منظم تعداد بالایی از شهروندان را جابجا می کنند و استفاده از دوچرخه هم بسیار رایج است.خطوط عابر پیاده بسیار زیاد است و پیاده روها وسیع اند حتی در کوچه های باریک به عرض فقط یک خودرو یک مسیر مخصوص عابر پیاده هست. ژاپنی ها چندان مایل به رانندگی به نظر نمیرسند و آنها را اغلب سوار بر دوچرخه هایی ساده، پیاده یا در اتوبوسهای  و متروها می بینید.

هزینه های سفر

 اگرچه کاهش شدید ارزش ین در سالهای اخیرخبر خوبی برای گردشگران خارجی است انتظار یک ژاپن ارزان را نداشته باشید. ورودی اماکن مانند برج توکیو 20 دلار امرکا و سفر با قطارهای سریع السیر یا شینکانسن تا 50 دلار برای هر ساعت آب میخورد. یک پرس عذای خوب حدود 10 دلار است که بد نیست. نیروی کار به شکلی کم و بیش ناکارامد به کار گرفته می شود در برخی فروشگاهها و مراکز خرید خدماتی مانند رستوران 5 یا 6 نفر فقط در کار خوش امدگویی و سرویس دهی هستند که بیشترشان زنهای جوانند در حالیکه آشپزها بیشتر مردند دستمزدها به نظر بسیار پایین می اید. در راه توکیو به کیوتو مزارعی دیدم که افراد به شکلی کاملا سنتی و دستی در حال برداشت محصول بودند


با همه اینها که گفتم ژاپن برام ستودنی و نمونه یک جامعه نسبتا ایده آل است. جایی که سنت و مدرنیته به خوبی در کنار هم گرد آمده اند و شاهد پیشرفتهای فناوری برای کمک به رفاه مردم هستید. اگر چه ساعات کار بسیار زیاد در این کشور به همراه دستمزهای پایین چیزی ست که میتوان مورد نقد قرار گیرد اما پرسشی که در پس همه این پیشرفتها وجود دارد قطعا این است: چه چیز موجب این همه تمایز شده است؟ نوع آیین و باورهایشان؟ شکست فاجعه بار در جنگ جهانی دوم؟ دور بودن از سایر کشورها؟ فرهنگ و زبان و تمدن؟ شاید همه اینها؟ تحقیق با شما…

:عکسهای سفر به ژاپن

فصب دوم: کره جنوبی

ژاپن و کره مشابهتهای بسیار دارند و فکر میکنم برای کسی که به این دو سفر نکرده باشد این مشابهتها زیاد هم هست. شاید برای من همینطور بود تا زمانیکه از جنوب غرب ژاپن و شهر فوکوکا پرواز کردم به جنوبی ترین شهر کره یعنی پوسان قرار بود کمی کمتر از 2 هفته هم در کره جنوبی بگذرانم و مسیرم را به شمال یعنی سئول پی بگیرم و از پایتخت به استرالیا و بعد از آن به نیوزلند جایی که حالا حکم خانه را داشت، برگردم. طبیعتا اقامت و مشاهدات من در کشور دوم کمتر از ژاپن بود اما توانستم به 5 شهر نسبتا بزرگ سفر کنم و آنچه اینجا می آورم ماحصل مشاهدات هرچند اندک از این سفر کوتاه است.

بهشت ماشین بازها؟

شاید نخستین شوک فرهنگی برای کسی که از ژاپن به کره می رسد فرهنگ و شیوه استفاده از خودرو در سطح شهر است. همانطور که گفتم در ژاپن استفاده از خودروها محدود است و مردم ترجیح میدهند از دوچرخه یا حمل و نقل عمومی استفاده کنند. کره شاید چیزی شبیه تهران خودمان البته خب منظم و پاکیزه تر بود. نخستین شهری که به آن رسیدم Busan بود که دومین شهر بزرگ کشور و یکی از مدرنترین شهرهای دنیاست. انبوه خودروها که شاید بالای 90 درصد ساخت داخلی است در خیابانها جولان میدهند. به نظر میرسد خرید خودروهای لوکس کار سختی هم نباشد چون جمعیت جوان زیادی را می بینی که خودروهای آخرین مدل می رانند. ترافیک شهری آزاردهنده است و عابران پیاده نسبت به ژاپن آزادی کمتری در تردد دارند. البته سیستم مترو در شهرهای بزرگ بسیار کارامد است اما من فکر نمیکنم برای یک گردشگر دیدن اینهمه خودروی شهری چندان جذاب باشد.

آسمان خراش های سفید، باریک و خیلی عمودی!

اخیرا دوستی برایم تصویری فرستاد که او را بر فراز تپه ای نشان میداد و در زمینه اش انبوهی از ساختمانهای بسیار بلند مثلا 100 طبقه و باریک و مرتفع دیده می شد. ساختمانهایی با طرح بسیار ساده که مثل قارچ سفیدند و در  شهرهای بزرگ رشد می کنند. معمولا اسم خاصی ندارند و به نظر میرسد مثل آب خوردن توسعه می یابند. خلاصه من فوری به او گفتم که تصویر مربوط به کشور کره و شهر سئول است. واقعا نمی شد آن را با هیچ جای دیگر اشتباه گرفت. خب اگر به شما بگویند 51 میلیون نفر را در مساحتی معادل استان اصفهان که مساحت کل کره است، جای بده! شما چه راه دیگری دارید؟ برای ما که در نیوزلند با مساحتی 3 برابر کره جنوبی و جمعیتی کمتر از 1 دهم آن کشور زندگی میکنیم دیدن اینهمه ساختمان بی روح و یکرنگ سفید کمی کسالت اور است. این ساختمانها حتی برخلاف اکثر شهرهای بزرگ جهان یکجا هم متمرکز نیستند . نظر میرسد مشکل تامین مسکن با تولید انبوه آسمان خراشهای سفید و باریک و خیلی عمودی حل می شود. خب ماحصل این، دیدن بسیار از مردم در کافه ها و بارها و پارکهاست جایی که افراد بتوانند خارج از آن قوطی ها کمی نفس بکشند.

پوسان یا سئول!

فکر میکنم بین گردشگران کمی دو دستگی است آنهایی که سئول را به پوسان ترجیح میدهند و برعکس. برای کسانی که مدرنیته را در کنار سواحل شنی طولانی و گرم دوست دارند قطعا پوسان بهتر است. سئول موزه ها و مراکز فرهنگی بزرگی دارد و شاید برای خرید هم کمی بهتر باشد و به هر حال گشتهای شبانه برای جوانان خوش نوش و خوش پوش را بهتر فراهم کرده. فرودگاه Incheon هم که مهترین نقطه ورود و خروج به کشور است در شهری به همین نام در غرب پایتخت واقع شده. بازارهای فروش آبزیان و غذای دریایی را در پوسان جستجو کنید و تاریخ جنگهای کره را در موزه های جنگ سئول. برای آنها که به ویژه به تاریخ باستانی کره علاقه مند هستند موزه معروف Gyeongjou چیزی کم نگذاشته. موزه ای که من در شنبه شبی که آخرین بازدید کننده بودم در آن گیر افتادم. درها را نگهبانان ساعت 9 قفل کردند و من تنها در موزه گیر افتادم! ناگزیر شدم پس از یکی دو ساعت از طرق هتلم در شهر کسی را پیدا کنم که بیاید و در موزه را باز کند. جالب است بدانید این یکی از مجهزترین موزه های کشور است و اغلب تاریخ امپراطوری Silla را که حدود 60 سال پیش از میلاد تاسیس شده و تا حدود 1000 پس از میلاد ادامه داشته، در برمی گیرد.

بخور و بنوش و تلوتلو بخور!

من هیچ جای دیگر دنیا ندیدم که حتی در شبهای میان هفته هزاران جوان را برای نوشیدن و خوردن غذا در رستورانها و بارها به شهر بکشاند. این بی شک یک پدیده خاص سئول است.  تصورش کمی سخت است پایتخت 10 میلیونی کشور به فاصله کمتر از 100 کیلومتر و در تیررس قسم خورده ترین دشمنشان یعنی کره شمالی بنا شده و علیرغم تهدیدهای هرروزه پیونگ یانک به نابودی همسایه، کسی کک ش هم نمیگزد. وقتی با مردم صحبت میکنم میگویند خیلی به این تهدیدها اهمیتی نمیدهند چون از بیش از هفتاد سال است که این رجزخوانی ها اداهمه دارد، شاید واقعا شوخی ست شاید هم از سر استیصال. در زمانی که من سفر میکردم کره شمالی بالنهایی پر از زباله را به آسمان همسایه حواله کرده بود! با اینحال فرهنگ نوشیدن افراطی در بین جوانان کم سال چنان قابل دیدن است که جایی برای شبهه باقی نمیگذارد که مردم کره تره ای برای تهدیدهای دیکتاتور خپل همسایه شمالی خورد نمیکنند و شاید هم همین است که او را عصبانی تر میکند! فرهنگ کاری کشور و حل و فصل مسایل کاری در هنگام صرف شام یا hoesik هم مضاف بر علت است تا هر کره ای 10 لیتر الکل تقریبا با دوز بالا در سال مصرف کند که یکی از بالاترین آمار جهانی است. نوشیندنی soju هم که همه جا در دسترس هست. دومین عامل مرگ در این کشور بیماریهای کبدی ناشی از مصرف الکل است.

جنگ جنگ جنگ!

تقریبا همه موزه های تاریخی مهم بخشی دارد که به انواع جنگهای طولانی و طاقت فرسای کره اغم از داخلی یا با همسایگانش کره شمالی و بالاتر از آن چین اشاره دارد. یکی از بهترین موزه های کشوری موزه جنگ در سئول است که عمدتا به اختلافات و نزاع با همسایه شمالی مربوط می شود. ظاهرا جنگ و تهاجم بخشی جدایی ناپذیز از گذشته کره است. کره سال 1948 از همسایه شمالی جدا می شود و از آن زمان خصومت این دو روزبه روز بیشتر می شود. 2 سال بعد کره شمالی طمعکارانه و با حمایت چین به کره جنوبی حمله میکند و ظرف 6 ماه کشور را به جز پوسان تسخیر میکند. جنگی بسیار خونین و خشن. اگر کمک کشورهای غربی در عقب راندن کمونیستها نبود کره جنوبی اکنون بخشی از دیکتاتوری کیم ها بود! 

عکسهای سفر به کره جنوبی: