همه نواها و آواهایی را که انسان در همه دورانها و در همه سرزمین ها، برخاسته از درون و وجودش ساخته و نواخته دوست دارم و عمیقاً باور دارم تنها چیزی که اصل است و هیچگاه خدشه ای بر اصالت و اهمیت و تاثیرگذاری اش وارد نمی اید، هنر است. آشنایی من با موسیقی بیشتر به دوران دانش آموزی بازمیگردد که عاشقانه منتظر بودیم اثری تازه از استاد شجریان عرضه شود. من و چند تن از دوستان دوره دبیرستان، یادم هست، وقتی آلبوم یاد ایام استاد شجریان آمده بود و بعد شب سکوت کویر و … سر از پا نمی شناختیم. زنگ های تفریح از بلندگوی مدرسه ای که در آن زمان برای خودش اردوگاه آشویتسی بود، پخش می شد و شاید همان زمزمه ها و ملودی های موسیقی سنتی بود که مرا کم کم و بعد با شتاب به فراگیری اش سوق داد. با سه تار و سپس با تار آغاز به یادگیری و نواختن کردم. تا همین امروز که بیش از 10 سال از سازدست گرفتنم می گذرد، نتوانسته ام با نت ها و نوشتارهای خطوط میزان آشتی کنم و بیشتر به لطف گوشها و نه چشمها! به یاد می سپرده ام. گاهی با نواختن، زمزمه ای میکنم. آواز سنتی ایرانی را بسیار دوستدارم و دوره هایی مقدماتی از آن را فرا گرفتم. در دوران دانش آموزی و ابتدای دانشجویی، به قرائت قرآن و مداحی علاقه داشتم. هنوز از شنیدن زیبای قرائت قرآن لذت می برم. اذان گوی مسجد دانشگاه و خوابگاه بودم.

گاه دلتنگی عمیقی مرا فرا می گیرد. دلم تنگ می شود برای خودم که می توانستم همه راه آمده را برگردم و دوباره از نو و این بار در مسیر شناخت و فراگیری موسیقی طی کنم. این فایلهای صوتی، همه کارها و بهترین کارها نیست، آنهاست که زمانی حس ضبط کردن شان بوده. پیداست که عاری از اشتباه و نقص نیست: